۱
ترم دوم کارشناسی بودیم و درسی با عنوان «آموزش مبتنی بر سیستم ها» داشتیم. استاد این درس استاد محبوبم، دکتر مقدم بود. استاد پروژه ای به ما سپرده بود که برای انجام آن باید به مدارس می رفتیم. پس اول ترم درگیر گرفتن مجوز از دانشگاه و آموزش و پرورش شده بودیم و باید سر و کله می زدیم با دو سیستم غیرمنعطف و تعدادی کارمند خسته که انگار حقوق می گرفتند که چوب لای چرخ ما بگذارند!
در یکی از جلسات کلاس داشتیم با استاد درد و دل می کردیم که چرا وضعیت انقدر نابسامانه و برای ورود ما به کلاس های درس به عنوان محقق انقدر مقاوت می کنند؟
استاد مثل همیشه با دقت به درد و دل های ما گوش داد و مکث کرد، مکثی متفکرانه… به تابلوی دیوار کلاس که کاملا کج بود نگاه کرد و گفت: « فکر می کنید کسی در دانشگاه متوجه کج بودن این تابلو شده تا حالا؟» بعضی هامون گفتیم که « نه اصلا توجه نمی کنند.» بعضی هم گفتند: «آره ولی براشون مهم نیست.»
استاد گفت: « به قول بزرگی، همه چیز ما مثل همه چیزمونه!» مکثی کرد و ادامه داد: «وقتی یک سیستم معیوبه، همه اجزای کوچیک و بزرگش معیوبند. از ساختارهای کلی گرفته تا همین تابلوی کج روی دیوار.»
با این مثال خوب استاد از اون به بعد هر وقت به خودم تلنگر می زنم که باید نگاه سیستمی به مسائل داشته باشم یا در موردش یا دیگران حرف می زنم یاد تابلوی کج کلاسمون میوفتم. شاید در باره سیستم ها و تاثیر متقابل اجزای هر سیستم تو کتاب های متعددی مطالبی دیده باشم اما با این مثال این موضوع رو خیلی بهتر درک کردم و برای همیشه تو ذهنم موندگار شد.
.
۲
بنابراین استفاده از مثال ها یکی از روش های قدرتمند برای یادگیری است. به قول یکی از استادانم: «مدرس بی مثال مثل اسلحه بی خشاب است.»
اگر شما به عنوان یک یاددهنده برای موضوع آموزشی که مطرح می کنید نتوانید مثالی دقیق و مناسب را شرح دهید، در واقع یعنی خودتان آن را یاد نگرفتید. پس یکی از روش هایی که می توانید تسلطتان روی محتوا را محک بزنید همین است.
از طرف دیگر تحقیقات نشان می دهد مثال ها بشدت توجه یادگیرندگان را به خود جلب می کند و افراد مثال ها را به توصیف های نوشتاری یا کلامی ترجیح می دهند.
.
۳
در این باره تحقیقی در سال ۱۹۸۶ توسط لیفور و دیخون (Lifevre & Dixon) انجام شد. طی این تحقیق به یادگیرندگان حق انتخاب داده شد تا توصیف های متنی یا مثال ها را بخوانند تا بتوانند مسائلی که به عنوان تکلیف به آنها داده شده بود را حل کنند. در توصیف متنی هم به طور هدفمند و منسجمی مطالب آموزشی ارائه شده بود تا یادگیرندگان از مثال ها صرف نظر کنند، با این حال نتیجه تحقیق این بود که یادگیرندگان مثال ها را به عنوان منبع مورد نظرشان انتخاب کرده بودند نه توصیف متنی را!
تجربه خودمان را هم مرور کنیم احتمالا به همین نتیجه می رسیم. معمولا از آموزش های بدون مثال، کلافه می شویم و ابهاماتمان بر طرف نمی شود.
مثال ها در همه موضوعات اعم از موضوعات شناختی، روش کاری و انتقالی کاربرد دارند و به یادگیرنده کمک می کند بتواند به کمک آنها یادگیری خود را تثبیت کند.
یک پژوهش شگفت آور دیگر در این مورد در سال ۱۹۸۵ توسط سوللر و کوپر (Sweller & Cooper) انجام شد. آنها در آزمایشی به گروهی از یادگیرندگان ۸ تمرین دادند، و به گروهی دیگر ۴ تمرین و ۴ مثال حل شده از آنها. سپس از هر دو گروه آزمونی گرفتند تا یادگیری آنها را بسنجند.
گروهی که مثال ها را در اختیار نداشتند، ۶ برابر بیشتر زمان صرف کردند تا آزمون را انجام دهند! علاوه بر این اشتباهات آنها خیلی بیشتر بود. در واقع برداشت های ناقص و نادرست آنها به مراتب بیشتر بود.
همه اینها را گفتیم که تاکید کنیم در هر جایگاهی، هر موضوعی را که آموزش می دهید، مثال زدن را فراموش نکنید. به بهانه های مختلف مثل محدودیت زمانی، از مثال زدن صرف نظر نکنید.
2 Comments
سحر
وقتی به درس هایی که تا الان خوب یاد گرفتم نگاه می کنم، می بینم که اکثرشون به واسطه مثال های ملموسی بوده که برامون زده شده و با گوشت و پوستم لمسشون کردم ویا درگیرش بودم. من واقعا با این روش موافقم و همیشه سعی می کنم در کلاس هامم مثال های به یادماندنی وتاثیر گذار بزنم.
موفق باشین
admin
ممنون سحرجان. همینطوره مثال ها به طور شگفت آوری در ذهنمون می مونند.
بسیار عالی. امیدوارم هر روز بیشتر در حیطه آموزش بدرخشی.