پارسال مثل همین روزها بود که کتاب «بچههایمان به ما چه میآموزند؟» اثر پیرو فروچی را خواندم. این کتاب آنقدر روان و ساده نگاشته شده است که بهسرعت مطالعه آن را تمام کردم ولی حس کردم نیاز است مجدد در فرصتی دیگر، آن را بخوانم.
فروچی دو فرزند دارد در این کتاب هنرمندانه در قالب داستانهای متعدد از تجربههای پدری اش گفته است، و ضمن آنها به مسائل عمیقی اشاره کرده است. کل کتاب ۱۸۰ صفحه است و ۱۵ فصل دارد. کتابی بهظاهر کوچک ولی با حرفهایی بزرگ. حرفهایی که نیاز است در مورد آنها بیشتر تأمل و گفتگو کنیم.
دنبال فرصتی بودم تا بار دیگر کتاب را بخوانم و این فرصت این هفته فراهم شد. مؤسسه مردم نهاد «رجاوندان شهر امید» که هدفش ترویج آگاهی و کتابخوانی است از بنده خواستند تا کتابی را در جمعشان ارائه دهم و من استقبال کردم. کتاب پیشنهادیام کتاب «بچههایمان به ما چه میآموزند؟» بود.

خلاصه امشب طی دو ساعت این کتاب را ارائه کردم و بحث و گفتگوی بسیار خوبی در گروه مطرح شد. شرکتکنندگان پردغدغه و فعالی که شرکت کرده بودند از تجربیاتشان در باره نکاتی که ارائه کردم گفتند و بسیار خوب بحث را تکمیل کردند و در کنارشان آموختم.
.

.
در باب کتاب:
کتاب «بچههایمان به ما چه میآموزند» یکجورهایی شبیه کتاب راهنمای تورهای مسافرتی است، اما سفر پدر و مادری، بهمراتب با سفر توریستی فرق دارد. راهی است معنوی، توالی تجربیاتی است که معنای پیچیده زندگی را به ما نشان میدهد
گاهی در این سفر دچار خستگی یا افسردگیهای روزمره میشویم و این بچهها هستند که دست ما را میگیرند و قدمبهقدم راهنماییمان میکنند تا به جایی که باید برسیم.
فروچی، فیلسوف و روانشناس ایتالیایی نظریههای تربیتی خود را ساده و با زبان طنز بیان کرده است. به همین علت است که این کتاب میتواند حتی برای افرادی که فرزندی ندارند جذاب و آموزنده باشد.
در این اثر برخلاف دیگر کتب روانشناسی برای هر واکنش کودکان یک راهکار و دستورالعمل ارائه نمیشود. فروچی با نگارش این کتاب قصد داشته به والدین یادآوری کند که پدر و مادر بودن به معنای آموزش دائمی و اصلاح کودکان نیست بلکه به معنای لذت بردن از تربیت و رشد کودک به همراه یادگیری از اوست.
بخشی از تجارب پدرها و مادرها بینظیر و نادر است اما بخش دیگری از این تجربیات اتفاقات رایجی میان آنهاست مثلاً بسیاری از پدر و مادرها از هوش و استعداد بچهشان شگفتزده میشوند، آنها از بچههایشان انتظاراتی دارند، لحظاتی پر از شک، شگفتی، لذت و یا خستگی را تجربه میکنند. فروچی در این کتاب درباره این موضوعات حرف میزند.
.
۴ جمله گزینه از کتاب:
“در طول زندگیمان در مقام پدر و مادر میتوانیم طوری رفتار کنیم که گویی محکوم به بردگی و گذراندن زندگی سرشار از اضطراب و نگرانی هستیم، همچنین میتوانیم طوری عمل کنیم که انگار به سفری پر از شناخت و لذت و بصیرت رفتهایم. چه چیزی باعث میشود راه بهتری را انتخاب کنیم؟ “
“نمیتوانم پدر مادرهایی را که مرتب به بچههایشان میگویند: مواظب باش! دست نزن! برگرد! را تحمل کنم. این کار بهترین روش برای پرورش بچههایی ترسو و محتاط است. فریاد دلهره که در طول نسلها منعکس میشود.”
“کودکان آینه ما هستند. آینه بیطرف، رک و افشاگر است. در ضمن کمی هم ترسناک! آنچه را هستیم به ما نشان میدهند بدون هیچ توضیح و تفسیری. چیزهایی از ما را به ما میگویند که خودمان از آنها بیخبریم یا خبر داریم و ترجیح میدهیم خودمان را به بیخبری بزنیم.”
“تضاد بین حرف و عمل ما بسیار به چشم بچهها میآید. دنیای بزرگها گویی کارخانه دروغسازی است.”