یکی از دوستانم میگفت عاشق بسکتبال است ولی تابهحال شروع نکرده است. دلیلش را پرسیدم. گفت چون مربی خوب پیدا نکرده است!
گفتم تو در مرحله صفری و فعلاً قرار است این را یاد بگیری که چطور توپ را دست بگیری و توپ را زمین بزنی و چه قوانین کلی در زمین بسکتبال وجود دارد. به مربی خوب چه نیازی داری؟
گاهی کمالگرایی ما چنان در همه انتخابهایمان رسوخ میکند که خودمان هم از آن خبر نداریم.
بدتر از آن این است که گاهی افراد به کمالگراییشان میبالند و یک جورایی با آن پز میدهند! در حالیکه ممکن است آن را نابود کند یا مانع رشد استعدادهایشان شود.
این مسئله را در موضوعات مختلف میبینیم، افرادی که با همین استدلال آموزش مهارتها و موضوعات مختلف را سالها عقب میاندازند.
.
مسئله اینجاست که شما برای یادگیری بسکتبال نیازی به مایکل جردن ندارید! یا نیازی نیست برای شروع یادگیری زبان انگلیسی، آنقدر صبر کنید تا بهترین مدرس شهر شما ظرفیتش خالی شود!
این درست مثل این است که یک پروفسور ریاضی دانشگاه هاروارد را ببریم سر کلاس اول و از او بخواهیم که جمع و تفریق آموزش دهد. نه کار فردی در این سطح این است، نه اصلاً میتواند آن را آموزش دهد! کار او تدریس در سطح دیگری است. دانشآموزان هم قرار است نهایتاً جمع و تفریق را یاد بگیرند.
***
.
این داستان سوی دیگری هم دارد. افرادی که مهارت و اطلاعات بالایی دارند و به تدریس علاقهمند هستند ولی معتقدند باید به سطح خاصی برسند تا آموزشدادن را آغاز کنند.
اتفاقاً این دسته از افراد هم با افتخار از این ویژگیشان یاد میکنند و احساس میکنند خیلی متعهد و آدم حسابیاند. در حالیکه اینطور نیست. مثلاً یکی از نزدیکانم ۷ سال بود کلاس زبان میرفت و تسلط و علاقه خیلی زیادی هم داشت ولی معتقد بود که تا مدرک TTC را نگیرد و نمره خوب در فلان آزمون زبان نیاورد نباید آموزشدادن را آغاز کند.
این در حالی است که شاید هشتاد تا نود درصد مردم ما سطح زبان انگلیسیشان متوسط رو به پایین است و اصلاً نمیدانند TTC چیست و فلان آزمون چطور نمرهگذاری میشود.
***
.
هر دو طرف این داستان باعث میشود، فرصتهایی از دست برود. آن چیزی که در یادگرفتن و یاددادن مهم است، شروع کردن است. بعد از شروع کردن است که ظرفیتهای خودمان را میشناسیم، آزمونوخطا را آغاز میکنیم و چهبسا متوجه میشویم تصورمان از موضوع و خودمان اشتباه بوده است.
مارک منسن میگوید، از بیست تا سیسالگی لطفاً خیلی زیاد و سریع شکست بخورید! این کجا که در ۲۰ سالگی آزمونوخطا رو آغاز کنیم و این کجا که در سیسالگی که شرایط زندگیمان به ما این اجازه را نمیدهد که زمان را از دست بدهیم و ریسک کنیم.