دو توصیه من به علاقه مندان به ادامه تحصیل

دیشب با سحر صحبت می کردم. سحر رتبه یک آزمون کارشناس ارشد رشته تکنولوژی آموزشی است و از قبل از کنکورش با هم در ارتباط بودیم و گاهی با هم صحبت می کنیم. دیشب ازم پرسید که قبل از ورودش به مقطع ارشد چه توصیه ای به او دارم؟ از تجربه ام بگم که چطور می تواند این دوره را پربارتر بگذراند؟
کمی فکر کردم و به سحر، عمیقا دو توصیه کردم:
۱) حتما کنار درس خواندن کار کن. حتی شده با حقوق اندک در یک مدرسه، مهدکودک یا آموزشگاه کار کن، یا با تقویت ارتباطت با افراد جوان فعال در رشته مان سعی کن پروژه های تخصصی بگیری و انجام دهی. چون آدم وقتی وارد گود شده و درگیر کار می شود تازه متوجه می شود که چقدر دانشش شکاف دارد، چقد مطالب بدردنخور بلد است ولی چیزهای کاربردی و واقعی را بلد نیست. این تلنگر باعث می شود که سرعت رشدت بیشتر شود و انگیزه بگیری برای کسب دانش و مهارت های کاربردی بیشتر.
از جهتی دیگر متاسفانه فضای کلاس های دانشگاهی ما حتی در مقاطع ارشد و دکتری، بحث برانگیز و عمیق نیستند. چون غالب اساتید ما بعد از دستیابی به موفقیتِ استخدام در دانشگاه (!) دیگر یادگیری را کنار گذاشتند و فرایند فسیل شدنشان را آغاز کردند و یا در بهترین حالت مطالعه دارند ولی چون بازخورد خوبی از کلاس نمی گیرند و انگیزه ندارند ترجیح می دهند، بی سر و صدا همان مطالب رسمی و بدردنخور را بگویند و رد شوند.
طرف دیگر ماجرا هم غالبا دانشجوهایی هستند که فقط اسمشان دانشجو است. همیشه غر میزنند که کلاس ها سخت است و وقت ندارند و اینها ولی محض رضای خدا چهار تا سوال چالش برانگیز در کلاس ها مطرح نمی کنند چون خالی اند و اصلا سوالی ندارند.
.
حالا تو وقتی سرکار می روی با سوالات دقیق و عمیقی روبرو می شوی و چون تشنه یادگیری هستی، همان سوالات را فورا می آوری و در کلاس ها هم مطرح می کنی. منفعت این کار تو شامل حال بقیه هم می شود. استاد انرژی می گیرد که چنین شاگردی دارد، اگر هم جز آن دسته فسیلیون باشد استرس می گیرد و مجبور می شود که پس از مدت ها سراغ جستجو و مطالعه برود! چون می داند در کلاسش شاگرد زبر و زرنگی هست که هر جلسه با سوال های جدیدی در کلاس حاضر می شود.
این موج به همکلاسی هایی که آمدند برای درس خواندن هم انرژی می دهد. به آنها هم کمک می کند که اطلاعات کاربردی را بدست آورند.
گرچه احتمالا به خیلی از این سوالات پاسخ دقیقی داده نمی شود چون اصولا بیشتر اساتید ما اهل کلی گویی و آسمون ریسمون بافتن های الکی هستند ولی نباید ناامید شد و باید به این تلاش برای پویا کردن کلاس ادامه داد.
.
۲) توصیه بعدی ام به تو این است که یک استادی را پیدا کن که دلسوز است، وقت می گذارد و نسبتا سواد خوبی در رشته ات دارد. با این استاد شروع کن آهسته و پیوسته یک کار پژوهشی انجام بده. تمام هدفت از انجام این کار پژوهشی این باشد که گام به گام از او یاد بگیری. به هدف نهایی یعنی پذیرش و چاپش در درجه دوم فکر کن. مهم این است که فرایند را یاد بگیری.
فرایند، فرایند، فرایند.
یادگرفتن این فرایند از خواندن ده کتاب روش تحقیق و مقالات مجلات تاپ هم بیرون نمی آید. پژوهش ظرافت هایی دارد که فقط با انجام دادنش می توان آنها را درک کرد.
منظورم این نیست که خودم همه این ظرافت ها را بلدم و استاد روش تحقیقم! اصلا اینطور نیست ولی طی انجام چند تحقیقم متوجه شدم، مسیری که باید طی کنم این است. وگرنه می روم در ورطه کپی پیست کردن و کارهای سطحی یعنی مقاله ها و کتاب های صد مَن یه غازِ بیخود. واقعا بیخود! خواننده این مثلا تالیف هایشان کسی نیست جز افرادی که می خواهند مجدد آنها را کپی پیست کنند! یا بدتر از آن دانشجوهایشان که ناچارند برای پاس شدن درسشان با ایشان، کتاب را تهیه کنند و واو به واو مطالب بیهوده آن را برای امتحان حفظ کنند.
***
این دو تا توصیه من بود. الان یادم آمد که یاسپرس چقدر جالب با زبان دیگری این موضوع را در کتاب «ایده دانشگاه» اش گفته است. یاسپرس می گوید هر فرد دانشگاهی باید سه تا چیز را در کنار هم داشته باشد:
تدریس، کار، پژوهش.
هر کدام از اینها که نباشد آسیب زاست و از تعادل خارج می شود. پویایی را می گیرد و به جاش رخوت و سطحی نگری و پوچی رو به ارمغان می آورد.
وقتی به تجربه ام نگاه می کنم و مدل زندگی سه-چهار استاد تاثیرگذارم را مرور می کنم میبینم دقیقا همه شان توانسته بودند با موفقیت این تعادل را ایجاد کنند. همزمان تدریس می کردند، کار پژوهشی انجام می دادند و درگیر فعالیت و پروژه های عملی مرتبطی هم بودند.
.
اساتیدی که فقط درس می دهند مثلا میبینی علاوه بر تدریس شان در طول هفته در دانشگاه دولتی،آخر هفته ها هم برای تدریس به دانشگاه های دیگر هم می روند و در واقع تمام روزهای هفته شان پر اس، اینها نه بدرد خودشان می خورند نه به درد هیچکس دیگری. مثل یک ربات بی حاصل اند که طوطی وار یک سری اطلاعات یخ زده را تکرار می کنند. چون هیچ مجالی به خودشان نمی دهند که اطلاعاتشان را در جریان پژوهش و کارهای واقعی پالایش کنند.
باید مراقب باشیم اگر می خواهیم مسیر آکادمیک را طی کنیم، دچار چنین سقوط وحشتناکی نشویم.
ادامه تحصیل دادن برخلاف آنچه که این روزها مد شده که می گویند که کلا بدردنخور است، اتفاقا می تواند بشدت سازنده باشد، هم برای خودت هم برای جامعه ات. بشرط آنکه مسیر روتینی که اکثریت در شرایط فعلی طی می کنند را طی نکنی. همیشه در حال یادگیری باشی، بقول یاسپرس عزیز درس بدهی، کار کنی، پژوهش کنی. زحمت بکشی و عاشقانه دنبال بهبود خودت باشی.
.
این افکار سمی را بگذار کنار که کسی با درس خواندن به جایی نمی رسد. متاسفانه ما همیشه دچار افراط و تفریط هستیم. هیچ چیزی صفر و صد نیست. هیچ چیزی.
.
حالا چون در دوره ای ما نود درصد جوان ها را به اشتباه و به هر قیمتی راهی دانشگاه کردیم و اوضاع را کلا بهم ریختیم دلیل نمی شود که کل درس خواندن و دانشگاه رفتن را زیر سوال ببریم و همه آدم ها را دعوت کنیم که با درس خواندن وقتشان را هدر ندهند. در همین شرایط بهم ریخته هم پشت بسیاری از کسب و کارها و استارت آپ ها تیم های تحصیل کرده از همین دانشگاه ها هستند. هر چیزی جای خودش را دارد، اگر عاشق درس خواندنی اتفاقا این مسیر برای تو می تواند مفید باشد. پر از اتفاقات سازنده. بخش زیادی از آن به خودت وابسته است.
5 Comments
Join the discussion and tell us your opinion.
بسیار عالی و مفید
ممنون از توجه و محبت شما
سلام و عرض ادب
احسنت چه زیبا می نویسید
این طرز فکر و زاویه دیدتان را دوست داشتم
بسیار انرژی گرفتم از گفتار صریحتون..
ممنون از توجهتون، خیلی خوشحالم از این بابت.