بازار کار رشته تکنولوژی آموزشی چطور است؟

یکی از پرتکرارترین سوالاتی که در طی هشت سال گذشته با آن روبرو شدم، سوال درباره بازارکار رشته ام یعنی تکنولوژی آموزشی بوده است. از زمانی که نتیجه کنکورم آمد تا اواسط مقطع کارشناسی این سوال دغدغه اصلی خودم بود، دایم می پرسیدم، سرچ می کردم و با دانشجویان مقاطع بالاتر و استادانم درباره اش صحبت می کردم تا بتوانم چشم اندازی از آینده شغلی ام داشته باشیم.
همچنان هم حداقل روزی یکبار این سوال از من می شود! یکی از دلایلش این است که با وجود آنکه ۲۷ سال از تاسیس رشته تکنولوژی آموزشی در ایران می گذرد ولی پذیرشش کم است و اطلاعات زیادی درباره آن منتشر نشده است، و دلیل اینکه از من زیاد پرسیده می شود احتمالا این است که در سرچ کلیدواژه تکنولوژی آموزشی صفحه ام بالا می آید.
.
خب برویم سر مطلب. کمی از مختصات کلی شرایط تخصص گرایی می گویم، بعد می روم سراغ تجربه خودم و دوستان هم رشته ام در این سال ها و در پایان از پیشنهادم می گویم برای افرادی که در این رشته هستند یا قصد دارند واردش شوند.
.
شرایط کلی رشته ها
احتمالا بارها دیده اید که در جامعه ما اکثر آدم ها سر جای خودشان نیستند، مثلا بر می خوریم به کارگردانی که شیمی خوانده است، معلم ابتدایی که رشته اش برق است، راننده تاکسی که فلسفه خوانده است، کارمند بانکی که ادبیات خوانده، مدرس خودشناسی که دامپزشکی خوانده است و وزیر آموزش و پرورشی که مکانیک خوانده است!
این اتفاق تا حدی می تواند طبیعی و بخاطر دلایل خاصی باشد که در مسیر کاری افراد اتفاق افتاده است، ولی خوب می دانیم که این موضوع در جامعه ما از اندازه طبیعیش گذشته است. بنظر می رسد که به طور کلی در استخدام افراد خصوصا در ارگان های دولتی تخصص در اولویت های آخر است!
این نکته را گفتم که بگویم اوضاع کمتر رشته ای در حال حاضر رو به راه است و این بخاطر مشکلات زیادی است که در بخش های مختلف سیستم ما وجود دارد.
رشته تکنولوژی آموزشی هم از این قاعده مستثنی نیست، تقریبا در هیچ سازمانی رده شغلی تحت عنوان “تکنولوژیست آموزشی” یا “طراحی آموزشی” تعریف نشده است. پس اینطور نیست که اگر شما مدرک تحصیلی تان را بگیرید آینده ای تضمین شده و روشن در انتظارتان باشد. قصدم ناامید کردن تان نیست حتما ادامه صحبت هایم را هم بخوانید.
.
آیا برای این رشته ساخته شده اید؟
من برای انتخاب مسیر کاری خودم از یک مدل استفاده می کنم. برای اینکه ببینیم در رشته یا هر کاری چقدر شانس موفقیت داریم باید سه موضوع را بررسی کنیم:
الف) علاقه
ب) نیاز جامعه
ج) ارتباطات
و ربطش به این موضوع این است که بنظر من اگر به رشته ای علاقه دارید، فکر می کنید جامعه هم به آن نیاز دارد و روابطی در آن حیطه دارید و مهمتر از آن می توانید ایجاد کنید، شانس موفقیتتان بسیار بالا می رود.
حال علاقه مان را چطور ارزیابی کنیم وقتی هنوز وارد رشته یا کاری نشدیم؟
سوال خوبیست، برای کشف علاقه اصیل مان باید وقت بگذاریم. بنظرم بهترین روش آن است که مدتی را مثلا سه ماه را اختصاص دهیم به مطالعه و سرچ در مورد آن رشته، اگر از خواندن منابع تخصصی و دیدن ویدئوهای آموزشی که در آن حیطه وجود دارد، لذت می بریم یعنی انتخابمان درست است.
مهم است که با خودمان صادق باشیم. اگر از آن لذت می بریم باید غرق آن شویم. یعنی مثلا اگر در حال مطالعه کتابی در آن حوزه هستید، آنقدر غرقش شوید که متوجه گذر زمان نشوید. به اصطلاح به این حالت «فلو شدن» گفته می شود.
.
سوال بعدی، از کجا بدانیم آن حیطه مورد نیاز جامعه است؟
انصافا این بررسی دشوار نیست، کافیست تا حدودی درباره جریان ها و دیدگاه های غالب جامعه مان بدانیم و با نگاهی واقع بینانه ارزیابی کنیم که رشته ای که قصد وارد شدن به آن را داریم آیا اصلا با ایدئولوژی حاکم و جریان های جامعه مان همخوانی دارد؟ مثلا اگر شما به دنبال شغلی ثابت و دولتی در ایران هستید و بروید سراغ رشته ای مثل موسیقی خب معلوم است واقع بین نیستید. حالا این افراطی ترین مثالی بود که به ذهنم آمد.
موضوع بعدی، منظورت از ارتباطات چیست؟ همان پارتی خودمان؟
نه منظورم از ارتباطات آن معنای رایج و پرکاربردش نیستم! گرچه این واژه برای ما یادآور افرادی است که بدون داشتن صلاحیت و بخاطر اتصالشان از مزایایی برخوردار می شوند. ولی منظورم این است که به این فکر کنیم که اطرافیانمان در چه جهتی می توانند به ما کمک کنند. از تجربه شان، اندوخته هایشان.
اگر هم ارتباطی نداریم می توانیم ارتباطات را بسازیم. کاری که خودم خیلی برایش تلاش کرده و می کنم. نه اینکه به افراد با نقشه قبلی باج دهیم تا جایی کار ما را راه بیاندازند. بلکه می توانیم یک ارتباط موثر و سازنده با افرادی که در دایره تخصص ما هستند ایجاد کنیم. بدون این ارتباطات تقریبا رشد غیرممکن است. در ادامه مثال می زنم.
.
این روضه ها را خواندم که بگویم با این حال که وضعیت تخصص گرایی در کشورمان نابسامان است ولی اگر این سه جز مدل مَن دَر آوردی مرا داشته باشید می توانید در رشته تکنولوژی آموزشی اهداف خوبی را در نظر بگیرید و به سمت آن پیش بروید.
.
تجربه من
از تجربه خودم بگویم، من به دو حیطه علاقه زیادی داشتم، یکی تکنولوژی و دیگری روانشناسی. ساعت ها پای کامپیوتر می نشستم و غرق در ادیت و کارهای مختلف دیگر می شدم و از طرفی دیگر ساعت ها فایل های صوتی رواشناسی گوش می دادم و گهگاه کتاب های روانشناسی می خواندم و لذت می بردم. رشته تکنولوژی آموزشی برای من در ۱۸ سالگی به معنای اتصال این دو علاقه ام بود.
نیاز جامعه به بهبود آموزش را هم تا حدودی حس می کردم، میزان این نیاز در ارگان های مختلف و بخش خصوصی و دولتی متفاوت بود ولی بود.
و مورد آخر ارتباطات، تنها پارتی من در این رشته شوهر عمه ام بود که در اداره آموزش و پرورش کار می کرد و بنده خدا یکبار تلاش کرد تا با پارتی بازی من دانشگاه فرهنگیان بروم ولی من محکم گفتم که این مسیر را نمی خواهم و ماجرا فیصله پیدا کرد. پس بعد از ورودم به این رشته متوجه شدم که باید ارتباطاتم را خودم بسازم. و تلاش کردم در هر مقطعی با روش هایی مختلفی این دایره را ایجاد کنم.
مثلا در کارشناسی با نوشتن رزومه ام در لینکدین و شرکت در بحث های شبکه های اجتماعی و گروه های تخصصی، راه انداختن نشریه، فعالیت در انجمن، شرکت در برنامه های تخصصی سایر دانشگاه ها، مصاحبه با اساتید رشته ام در دانشگاه های دیگر تا الان از طریق شرکت در وبینارهای تخصصی، دنبال کردن و گفتگو با دوستان هم رشته و غیره.
اولین شغلم را هم از طریق همان رزومه ناقصم در لینکدین پیدا کردم. در یک شرکت خصوصی در زمینه تولید محتوای آموزش ریاضی مشغول شدم. آنجا با دو دوستی آشنا شدم که هنوز با آنها در ارتباطم. یکی از دوستانم که آن زمان دانشجوی دکترای تکنولوژی آموزشی بود بعدترها مرا به چند جا برای کار معرفی کرد، با هم کتاب نوشتیم و کارگاه برگزار کردیم و در واقع همان ارتباط سرچشمه کارها و ایده های موثری شد.
یکی دیگر از این ارتباط هایی که همان اوایل ساختم، ارتباط با یکی از هم رشته ای های فعالم بود. این اتفاق سال ۹۲ در نمایشگاه بین المللی کتاب افتاد، به پیشنهاد استادم داشتم کتابی را از غرفه «نشر سمت» می خریدم. کتاب ها جلویم بود و در صف طولانی صندوق منتظر بودم که آقایی که پشتم ایستاده بود گف: «ببخشید خانم میشه این کتابی که گرفتید رو یک لحظه ببینم؟» قبول کردم. سریع پرسیدم، رشته اتون چیه؟ و متوجه شدم دانشجوی دکتری تربیت مدرس در رشته من است.
شگفت زده شدم، آنقدر برایم دانشجوی دکترای تربیت مدرس بودن دور بود که باورم نمیشد یکی از آنها جلویم ایستاده است! الان که در همان شرایط هستم چقدر از آن تصوراتم خنده ام می گیرد.
خلاصه جسارت به خرج دادم شماره شان را گرفتم. همین مکالمه کوچک تبدیل شد به یک ارتباط تخصصی مفید که طی سالهای بعد، شرکت در چند کارگاه و همکاری ام با تیم ایشان در سه پروژه در سه سال مختلف را رقم زد. امیدوارم با این مثال ها منظورم از ارتباطات روشن شده باشد.
بعضی ها به من می گویند تو خوش شانسی، از جمله همسرم (: بله من معتقدم که خوش شانسم و دلیلش آن است که خودم را در معرض شانس های مختلف قرار می دهم. مثلا در یک سال تلاش کردم با بیست نفر به همین شکل ارتباط کاری برقرار کنم ولی از میان بیست تا دو سه تای آنها منجر به همکاری های بعدی و تعامل های سازنده شده است.
در مورد سوابق کاری ام اینجا گفته ام.
.
تجربه هم رشته ای هایم
در میان هم رشته ای هایم تنوع زیادی را دیده ام. تعداد زیادی از همکلاسی های کارشناسی ام که یک کلاس چهل نفره بودیم، چیزی حدود پنجاه درصدشان هنوز هم بیکارند.
ولی در میان دوستانم کسانی را می شناسم که جذب جاهای مختلف شدند یا کاری را راه انداختند:
همان دوستم که از او در مثال اول یاد کردم، به عنوان هیئت علمی جذب دانشکده آموزش مجازی دانشگاه علوم پزشکی شد و مسئول آموزش و ارزیابی محتواهای تولید شده اساتید علوم پزشکی است.
یکی دیگر از هم رشته ای هایمان با بنیاد سعدی در زمینه تولید محتوای آموزش زبان فارسی به غیرفارسی زبانان است.
موارد زیادی از دوستانم معلم شدند، برخی به واسطه آزمون استخدامی و چند نفر بعنوان معلم.
یکی از همکلاسی های ارشدمان که معلم بود در زمینه آموزش های ضمن خدمت در سطح استان و کشور فعالیت می کنند و به عنوان طراح پیک های بهاری و نشریات و اینها با آموزش و پرورش کار می کند.
یکی دیگر از فارغ التحصیلان مان به عنوان مولف کتاب های ریاضی آموزش و پرورش مشغول است و مدرس ویدئوهای راهنمای معلم است.
دو سه نفر نیز به عنوان معاون آموزشی در مدارس خوش نام کار می کنند.
یکی از دوستانم در بانک کار می کنند و تولید و ارزیابی دوره های ضمن خدمت کارکنان بانک را انجام می دهد.
چهار نفر را هم میشناسم که شرکت و بیزینس شخصی خودشان را راه اندازی کردند و با حضور فعال در فضای دیجیتال توانسته اند رشد خیلی خوبی داشته باشند.
یکی دیگر از هم رشته ای هایمان در صدا و سیما مشغول است.
یکی دیگر از دوستانم در زمینه آموزش زبان انگلیسی به موسسات آموزشی همکاری دارد.
و تعداد زیادی هم که تا مقطع دکتری ادامه دادند طبعا در دانشگاه به عنوان هیئت علمی تدریس می کنند.
از میان اساتیدمان هم مواردی هستند که علاوه بر تدریس، مجری پروژه های مختلف هستند یا به عنوان مشاور تخصصی هم کار می کنند.
.
جمع بندی
نکته مهم این است که همه این افرادی که توانستند جای خودشان را در این رشته پیدا کنند، پشتکار، علاقه و ارتباطات قوی داشته و به آموخته هایشان در دانشگاه و یک برگه مدرک اکتفا نکرده اند.
فضای دانشگاه های ما پر از رخوت و رانت است! از چنین فضایی نباید انتظار زیادی داشت. باید نگاهمان این باشد که در این فضا از چند استاد خوبی که پیدا می شود سرنخ هایی بگیریم و بتوانیم با شرکت در برنامه های تخصصی فوق برنامه ارتباطاتمان را با افراد صاحبفکر تقویت کنیم.
و اِلّا راحت به شما بگویم که حدودا هشتاد درصد کلاس هایی که خودم در این هشت سال گذراندم، دستاوردی برایم نداشته اند و گاهی فقط مسبب بهم ریختن اعصابم بودند.
بخش زیادی از اطلاعات کم و ناقص من حاصل مطالعه های شخصی، سرچ در اینترنت، دیدن ویدئوهای یوتیوب، شرکت در لایوها و وبینارهای تخصصی و گفتگو با دوستانم اند.
پس در کل من فکر می کنم رشته تکنولوژی آموزشی می تواند فرصت های شغلی جذابی را رقم بزند به شرط اینکه به آن واقعا علاقه داشته باشیم، برای یادگیری به دانشگاه اکتفا نکنیم و دایره ارتباطی مان را در آن توسعه دهیم.
1 Comment
Join the discussion and tell us your opinion.
تشکر