بالاخره ایده مهم است یا تیم؟

در مصاحبهای سهیل علوی که کارآفرین جوانی است و اپلیکیشن «ریحون» تیم او را بیشتر میشناسیم، گفت: «بزرگترین تجربهای که این مدت بدست آوردم این است که بجای آن که به این فکر کنم که میخواهم چه محصول و خروجی بسازم، باید به این فکر کنم که چطور تیم بسازم. تیمی که ایدههای مختلف را پیاده کند و دغدغه من دیگر محصول نیست بلکه ایجاد ارتباط با آدمهاست.»
کاوه یزدی فرد (طراح نوآوری کسبوکارو کارآفرین) در تایید این صحبت گفت که آنقدر ضرورت ساختن تیم و بلد بودن ارتباط با آدم ها را لمس کرده است که سراغ تحصیل در رشته علوم شناختی رفته است و مدتی است که تمرکزش را روی روانشناسی شناختی گذاشته است.
من تصور می کنم در حوزه آموزش این نگاه را کم داریم. اگر میخواهیم کارهایی تاثیرگذار و در سطح بزرگتر انجام دهیم. نیاز به تیم داریم و نگاهمان به تیم مهم است. گاهی تصور میکنیم اولین چیزی که لازم است یک دفتر کاری است، همین که افراد دور هم جمع شوند کار روی غلتک میافتد و تمام است. گاهی فکر میکنیم سرمایه مشکلات را حل میکند. از جایی سرمایهای جذب کنیم یا وامی بگیریم و یاعلی بگوییم و شروع کنیم. گاهی هم فکر میکنیم اگر بتوانیم افراد متخصص با مهارت های بالا را جذب کنیم همه راه را رفتهایم.
اما واقعیت آن است که این موارد کف نیازهای تولید محصول است و آنچه بیش از همه در اولویت است، ساختن گروهی است که ارزشهای مشترکی دارند، احساس می کنند در گروه میتوانند اهدافشان را دنبال کنند. احساس میکنند مورد احترام هستند و شنیده میشوند و اجازه خلاقیت و ایدهپردازی دارند.
و اینجاست که چالش آغاز میشود. چون روابط انسانی بسیار بسیار پیچیدهاند و ما برای این پیچیدگی آماده نشدیم. نه آموزشی دیدیم نه اکثرمان در دوران کودکی و خصوصا نوجوانیمان فرصت تجربه کارهای گروهی جدی را داشتهایم.
- چطور درخواستمان را مطرح کنیم؟
- وقتی هم گروهیمان کاری انجام می دهد که بنظرمان غلط است، چگونه به او بگوییم؟
- چقدر روی نظرمان اصرار کنیم؟
- چطور هم گروهی مان را قانع کنیم که سهمش از سود منصفانه است؟
- در کار گروهی چقدر باید فروتن باشیم و چقدر باید از توانمندی هایمان بگوییم؟
- چطور نظرمان را مطرح کنیم که اینطور برداشت نشود نگاه بالا به پایین داریم؟
- اگر فردی مسئولیتش را انجام نمی دهد چقدر به او فرصت دوباره بدهیم؟
اینها فقط چند نمونه از چالشهای مهم و حیاتی است که در کار تیمی به آنها برخورد میکنیم. خوشبختانه منابع زیادی در این زمینه وجود دارد و میتوانیم این مهارت را در خودمان تقویت کنیم. اما باید حواسمان باشد که خیلی اوقات پینشهادات کلی که در کتاب ها و سایر منابع آمده است در فرهنگ ما یا شرایط خاص گروه ما کار نمیکند. بنابراین با یک نگاه محتاطانه و آزمون و خطا باید پیش برویم و از تجربه افرادی که در بومی مشابه ما فعالند، استفاده کنیم.
یکی از دلایلی که به مصاحبههای این چنینی گوش می دهم همین است. پادکست طبقه ۱۶ به ظاهر مربوط به گفتگو با کارآفرینان حوزه آی تی است اما شنیدن این مصاحبهها درس های به درد بخوری برای افراد فعال در حوزه های مختلف از جمله آموزش دارد. هر چه بیشتر تجربه آدمها را بشنویم، مدل های ذهنی بیشتری در مغزمان شکل میگیرد و هر چه مدلهای ذهنی متنوعتری داشته باشیم، بهتر از پس چالشها و پیچیدگیها برمی آییم.
دیدگاهتان را بنویسید